روایت پاییز ...

ساخت وبلاگ
  در نظام هستی قرار بر این نظم گردیدن که می بایستی از نسل آدمیان وجودی ، موجود شدن  در فلان تاریخ ، فلان مکان به نام انسان ... نوزاده ای که به حکم طبیعت از عالم مجردات ، رستگاری نخستین را به پشت سر نهادن و آمدن به سمت و سوی عالمی از حکم و قانون و ادله ...  برای زیستن  و تن دادن به بایسته ها و نبایس روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

  سرش را بر بالین گذاشت و به خواب رفت ... خوابی آرام و عمیق ... چندی بود که آرزوی چنین خوابی بر دلش نشسته بود ... طعم شیرین اش ، آرام بخش روحش شد ... فکرش رها شده بود از حصار ... حصاری از قوانین تهی ... نمادهایی چنان مجسمه های هخامنشی ، به ظاهر با ابهت و تاریخ دار ، به واقع بادکنکی پر شده از ترس .. روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

  خیابان ها شلوغ ، فروشگاه ها مملو از آدم ، قنادی ها  پر رونق ، خشک شویی ها تا سقف پر .... هرجا که به چشم می آید ، غلغله است ! همه به تکاپو افتاده اند ، گویی بار اول شان است که می خواهند بهار را تجربه کنند ! همیشه قرار بر این بوده که بعد از زمستان ، مادر طبیعت  از خواب بیدار می شود و هستی شروع به سب روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

                                             قامتش خشکیده شده بود .... نمی نوشت .... نگارشش .... تفکرش .... کجا در میان کدام ابژه مرده بود .... در میان ذهن و فکر دست و پا می زد و گاهی  در میان خاطرات غوطه ور می گشت .... گاه نگاهش به آسمان بود تا ببارد و گاه نگاهش به زمین تا بروید .... نمی دانست چه ن روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

  پس از ماه ها اسارت در زندان ، عاقبت روزی بند تعلیق از نافش بریدند و مدال بندگی بر گردنش آویختند .... حکم آزادی در دست به زحمت از تاریکی به روشنایی سفر کرد .... از فضای تنگ و فشرده به دنیایی روشن و گسترده .... فکر می کرد با ورود به این وسعت ، راحتی نصیبش می شود اما چه غلط می اندیشید ! زمان گذشت و گ روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

  چند سال پیش ، واژه ای نا آشنا را برای نخستین بار می شنیدم که برایم تازگی داشت .... برای درک و فهم ، مفهوم کلمه ، از عبارات توصیفی و تعریفی زیادی استفاده می کردم ، مفهوم کلمه برایم باز شده بود اما در مطلق کلمه دچار سردرگمی معنایی شده بودم .... واژه ی نوظهور (( کد وجودی ))  بود .... در گردآوری و تدو روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

    چرا عدالت ؟!     چرا شایستگی ؟!    چرا حسانیت ؟!      چرا سوژه بودگی ؟!      چرا رحلت ؟! اصلا چرا زندگی ؟!! باز سه شنبه شد و چرایی ها در ذهنم  می جوشد ..... من کیستم ؟  اصلا مگر منی وجود دارد ؟! مطلق کلمه چیست ؟!  آیا کلمه ایست که همگان می پذیرند پس چرا یک تعریف واحد از آن ندارند ؟! چرا زاویه ی روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

  تا چه میزان ممکن است امورمان را پیش ببریم ؟ رابطه ی امرممکن با خواست .... تمام مکاتبی که ایجاد شده است ، می خواستند خواست بشر را در ساختار خود متحول کنند تا بشر به حکم انسانی تصمیم بگیرد حصارهای خود را بشکند و ابر انسانی شود تا برخواست حرکت کند نه درخواست .... درخواست ، حصار و بند و زنجیری است که روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

    روانکاوی بود کاویدن جان بجوشد از دل زیگموند و لاکان روانکاوی نهاد است و لیبیدو نه امثال مکانیزم ها و ایگو لیبیدویی که زندگی و مرگ است برا زیگموند فروید سیگار برگ است روانکاوی نمود هرچه غایب شکست سایه و خودهای کاذب عبور از لایه های ناخودآگاه درون کاویدن و از خود ، تو آگاه گذر کردن ز تثبیت و رکود روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05

  آسمان پاییزی نوید روزی بارانی را می داد .... در میان صداهای گوش خراش و ازدحام فشرده در هم شهر، که خود دهشت و دستپاچگی است ، به سوی میدان در حرکتم .... به سمت آن میدانی که اولین ایستگاه اتوبوس هاست .... برای داشتن جایی برای نشستن ، بهترین جا اول خط است .... اولین ایستگاه .... نقطه های سیاه ، بر رو روایت پاییز ......
ما را در سایت روایت پاییز ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6supernova بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 23:05